گرچه عجز و ناتوانی دولت متحجر و متوحش دولت جمهوری اسلامی در سرکوب نیروهای انقلابی ایران بر همگان آشکار شده با این حال متأسفانه نیروهای انقلابی هنوز قادر به فائق آمدن بر جلادان حکومتی نشدهاند و بدون شک مهمترین نقطه ضعف این جنبش فقدان رهبری است. موقعیت طبقه کارگر در وضعیت پیشا انقلابی موجود در ایران شباهت به حضور در میدان جنگ یافته و طبقه کارگر و زحمتکشان بدون تردید تا پیروزی نهایی به این پیکار ادامه خواهند داد. طبیعتاً در خلال این نبرد نمیتوان یک تاکتیک و موقعیت پایدار و ثابت و همیشگی اتخاذ کرد. گرچه انقلابیون همواره برنامه پیشروی و تهاجم همه جانبه در نظر دارند، اما، بنا به شرایط و تناسب قوا و یا عدم آمادگی تشکیلاتی، مجبور به عقب نشینی هم خواهند شد. این تغییر موضع و تاکتیک ممکن است به دفعات تکرار شده تا در نهایت به پیروزی نهایی طبقه کارگر و زحمتکشان منجر شود. در واقع با توجه به اینکه انقلاب مسیری ناهموار بوده پستی و بلندیهای مخصوص به خود را دارد. در نتیجه تاکتیک ها و حرکتی زیگزاگ وار و حساب شده را طلب میکند و معمولاً امکان طی مسیری ثابت و خطی تا رسیدن به پیروزی نهایی ـ آن هم به هر قیمتی ولو تا آخرین قطره خون ـ در این فرایند وجود ندارد و نباید انتظار داشت. هدف انقلابیون طبیعتاً در درجه اول پیروزی بر دستگاه سرکوب بوده و این مهم بدون فراهم آوردن شرایط مناسب، ایجاد تشکیلات سراسری و آمادگی نظری، نظامی و سیاسی محقق نخواهد شد. جای دارد در این زمینه اشارهای به اولین و تنها انقلاب موفق سوسیالیستی در جهان یعنی انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ داشته باشیم. انقلابی که فارغ از وقایع پس از انقلاب، تجارب تاریخی و بسیار ارزشمندی برای طبقه کارگر به ارمغان آورده است. پس از سرنگونی تزار و تشکیل دولت موقت به سرکردگی کرنسکی، احزاب موجود قدرت بیشتری گرفته و فضای سیاسی اندکی بازتر شد. تعداد اعضای حزب بلشویک در سه ماهه اول دولت جدید تنها به حدود ۲۵۰ هزار نفر میرسید که اکثر ایشان نیز مسلح بودند. در تظاهرات خیابانی که در حدود سه الی چهار ماه پیش از انقلاب اکتبر سازماندهی شد برخی از بلشویکها پیشنهاد عملیات مسلحانه و تسخیر قدرت را مطرح ساختند. لنین در آن زمان، اعلام کرد که در وضعیت فعلی عملیات مسلحانه عقلانی و منطقی نبوده و یک حرکت بلانکیستی (جدا از توده ها) است، چرا که در آن زمان بلشویکها از حمایت و همراهی تودههای وسیع و گسترده برخوردار نبودند. درنتیجه آغاز جنگ مسلحانه بدون برخورداری از شرایط، صرفاً یک ماجراجویی احساسی تلقی شده و امکان پیروزی در چنین شرایطی بسیار کم است. نهایتاً اعضای حزب نیز متقاعد شده و عملیات مسلحانه از آرای کافی برخوردار نشد. اما تنها چند ماه پس از آن و هنگامی که بلشویکها در حدود ۲۰ میلیون رأی در میان شوراهای کارگری کسب کرده بودند لنین چنین تحلیل کرد که با توجه به شرایط موجود و حمایت توده میلیونی از حزب اکنون عملیات مسلحانه اجتناب ناپذیر بوده و لازم الاجراست. در این مقطع بلشویکها عقب نشینی و تعلل را جایز ندانسته و موفق شدند با جنگ مسلحانه به بقایای نظام سرمایهداری در روسیه خاتمه دهند. لذا این تجربه تاریخی نشان میدهد که در هر مقطعی از انقلاب میبایست تاکتیک مشخص و صحیح را برگزید و همواره نمیتوان یک مسیر خطی و مستقیم را طی کرد.
نکته دوم اینکه گرچه ما بر انقلاب به رهبری طبقه کارگر تأکید میکنیم، اما صرف کارگر بودن به معنای آگاهی بالای انقلابی و عاری بودن از خطا نیست. حداقل میتوان گفت همه اعضای طبقه کارگر از آگاهی لازم و انقلابی برخوردار نیستند، بلکه با توجه به اینکه کارگران معمولاً روزانه شاید بیش از ۸ ـ۱۰ ساعت از وقت خود را صرف کار و طی مسیر رفت و آمد میکنند انرژی و فرصت چندانی برای مطالعه و کسب آگاهی ندارند. بنابراین نمیتوان انتظار داشت که در شرایط اعتلای انقلابی اعضای طبقه کارگر همگی در زمان مناسب تصمیمات صحیح اتخاذ نموده و به یاری ستمدیدگان شتافته و انقلاب را سازماندهی کنند. متأسفانه چنین نیست و ایدئولوژی و عقاید طبقه حاکم، تأثیر به سزایی بر آگاهی تودهها داشته و معمولاً برجامعه غالب میشود. اینکه امروز متأسفانه شاهد هستیم که هنوز قشر وسیعی از کارگران و زحمتکشان ایران از قیام مردم کردستان حمایت لازم را نداشتهاند، چه بسا به دلیل تسلط و نفوذ همین ایدئولوژی حاکم بوده که همواره با تکیه بر مسائل قومی ، نژادی، مذهب و غیره به ایجاد نفاق و خصومت پرداخته و سیاست «تفرقه بنداز و حکومت کن» را در پیش گرفته است. راه حل رفع این مشکل نه گلایه و خصومت ورزی بلکه فائق آمدن بر این ایدئولوژی و تبلیغات سمی طبقه حاکم بوده که همانا ایجاد تشکیلات سراسری انقلابی در ایران است. همان تاکتیکی که بلشویکها در انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ از آن بهره جستند؛ در واقع بلشویکها به طور همزمان با چند گرایش انحرافی و افراطی به مقابله پرداخته و با ایجاد تشکیلات سراسری موفق به کسب اکثریت آرا در بین شوراهای کارگری شدند. در دوره پیشا انقلابی احزابی که سیاستهای مماشات جو و اراده گرایانه داشتند مانند منشویکها معتقد بودند که طبقه کارگر فاقد توانایی لازم بوده و صرفا میبایست با پیوستن به احزاب گوناگون به رشد طبقه کارگر امید داشته باشند. در مقابل، احزاب اراده گرایانه مانند نارودنیکها معتقد بودند عملیات مسلحانه و جنگ چریکی خواهد توانست نه تنها خلأ رهبری را پر کند بلکه موجب تهییج و بسیج تودهها نیز میگردد. اما آن چه لنین بر آن تأکید داشت تشکیل حزب اخص به نام «حزب پیشتاز کارگری» (حزب آوانگارد) بود که از آگاهترین، پیشروترین و از جان گذشتهترین افراد جامعه متشکل شده و گرچه یک اقلیت کوچک به حساب میآیند اما توانایی و وظیفه انقلابی خطیر و برجستهای دارند. در واقع این حزب دو وظیفه اصلی بر عهده دارد؛ اول اینکه از نفوذ و رخنه انواع و اقسام جریانات مماشات جو و رفرمیست به تشکیلات سراسری انقلابی جلوگیری میکند و دوم، با اتخاذ تدابیر امنیتی از به خطر افتادن و دستگیر شدن اعضای حزب و یا نفوذ پلیس مخفی و جاسوسهای حکومتی به درون حزب ممانعت به عمل میآورد و به همین دلیل ناچار است به طور مخفیانه فعالیت کند. هنگامی که این حزب توانست با چنین برنامه و عملکرد انقلابی در بین مردم ستمدیده نفوذ کرده و مسئولیت و نقش خود را آنچنان که باید در بین تودهها و کارگران ایفا نماید به تدریج از اعتبار و موقعیت کافی برخوردار میشود و در صورتی که بتواند به شکل دموکراتیک اکثریت آرا در بین شوراها و تودهها را کسب کند، قدرت لازم برای سازماندهی و رهبری شوراها و عناصر انقلابی را به دست میآورد. در چنین شرایطی حزب قادر خواهد بود با اعلام فراخوان و اعتصاب عمومی به راحتی تودهها را بسیج نماید و به عنوان مثال به تمامی کارگران ایران بخصوص کارگران شرکت نفت اعلام کند که برای مدتی مشخص (یک یا چند هفته) دست به اعتصاب زده و بدین شکل از قیام مردم کردستان حمایت کنند. در این مقطع امکان پاسخگویی کارگران به فراخوان حزب و برگزاری اعتصاب عمومی و سراسری بسیار زیاد است چرا که حزب با آگاهی رسانی در بین مردم و همچنین فعالیتهای انقلابی، از نفوذ و اعتبار کافی برخوردار شده و میتوان گفت که ایدئولوژی و عقاید طبقه حاکم دیگر عقاید مسلط و حاکم بر جامعه نیست، بلکه رهنمودها و تئوریهای حزب انقلابی توانسته ایدئولوژی حاکم را خنثی سازد. لذا نمیتوان مبارزه و عمل انقلابی را به حوزه فردی و یا قومی محدود نموده و کارگر یا قشر خاصی را به دلیل عدم شرکت در مبارزه یا اعتصاب عمومی مورد مواخذه قرار داد بلکه میبایست در راستای ساخت حزب و تشکیلات سراسری انقلابی قدم برداشت تا کارگران و تودهها در میدان مبارزه سردرگم و بیبرنامه رها نشوند. جای تردید نیست که در این مسیر موانع و عوامل متعددی سد راه خواهند بود که همانا احزاب اصلاح طلب و یا شبه کمونیستی هستند که حزب خود را نه در بین تودههای مبارز در ایران بلکه به واسطه چند روشنفکر در پشت اتاقهای دربسته ساختهاند. اما عناصر انقلابی و فعال در جامعه، لازم است قادر باشند با استفاده از تجاربی که در گذشته (اعم از تئوری و مبارزاتی) کسب کردهاند از این موانع و عوامل بازدارنده گذر کنند. حتی لنین و مارکس هم بسیاری از نوشتههای خود را به مبارزه علیه مخالفان مشی سیاسی خود اختصاص داده بودند. مارکس از هگلیهای جوان گسست و به آنها انتقاد بی رحمانه کرد. لنین نیز نه تنها علیه ناردونیکها، منشویکها و سایر گروههایی که به انقلاب کارگری باور نداشتند، بلکه حتی به انتقاد از جناح راست حزب بلشویک نیز پرداخت. بر این اساس اگر ما هم به پاکسازی این مسیر نپردازیم و از مخالفان مشی سیاسی خود صراحتاً و بیپرده انتقاد نکنیم جنبش انقلابی یا به کجراهه میرود یا گرفتار آشفتگی و پراکندگی میگردد. از تجربه تاریخی و شخصی خود اگر بخواهم مثال بزنم باید بگویم ما به عنوان تروتسکیستها به بین الملل چهارم پیوستیم که رهبری آن برعهده ارنست مندل بود (در جوانی به رهبری وی باور داشتم) و حتی موفق شدیم اولین گروه تروتسکیستی در ایران را پایه گذاری کنیم اما هنگامی که مشاهده کردیم این جنبش و جریان انقلابی به کجراهه رفت به نقد از این جریان و حتی خود ارنست مندل پرداخته و نهایتاً از بین الملل چهارم کناره گرفتیم. این رویکرد و برخوردی بود که نسبت به سازمان بین المللی مارکسیستی (آی . ام. تی) به رهبری آلن وودز و رهبران آن نیز داشتیم. اما متأسفانه شاهد هستیم برخی از افراد و جریانهایی که با حزب کمونیست کارگری و یا مشی چریکی مخالف هستند از بیان صریح نظرات خود اجتناب کرده و حفظ وحدت و عدم تفرقه پراکنی را دلیل و توجیه سکوت و یا محافظه کاری خود عنوان میکنند، بدون اینکه متوجه باشند با چنین نگرشی و بدون پاک سازی مسیر انقلابی، امکان ساخت و تشکیل حزب پیشتاز انقلابی وجود ندارد. رهبری جنبش کارگری تنها زمانی شکل میگیرد که نقد مشخص و صریح به گروهها و احزاب موجود ایراد کرد تا عناصرپیشرو که در میان کارگران حضور فعال دارند از سایرین تمیز داده شده و بدین شکل رهبران راستین حزب کارگری مشخص شوند. گرایش مارکسیستهای انقلابی ایران به دفعات این وظیفه حیاتی و با اهمیت را انجام داده و به همین دلیل هم مورد غضب برخی از احزاب – که هیچ گونه ارتباطی با نیروهای پیشرو کارگری هم ندارند – قرار گرفته و حتی از سوی این احزاب واپس زده شده است. متأسفانه شاهد هستیم که حتی آن افراد و یا گروههایی که از احزاب مذکور جدا شدهاند نیز از خرده گیری و نقد صریح سرباز میزنند و گاهاً به گلایه در جمعهای دوستانه اکتفا میکنند. لذا تعجبی ندارد که تودهها نیز در این بین سرگردان مانده و بستر لازم جهت اتحاد عناصر انقلابی پدید نمیآید تا به یاری جنبش کردستان بشتابد. در حال حاضر نیروهای جوان تازه نفس و از جان گذشته در جای جای ایران به خیابانها میآیند و سودای مبارزه با رژیم ستمگر جمهوری اسلامی را دارند اما نبود حزب پیشتاز انقلابی مانع از آن شده تا این جمعیت کثیر و بیباک بتوانند با برنامه مشخص و به شکلی متحد و منسجم در مقابل دولت سفاک آخوندی صف آرایی کنند. از این رو بایسته و شایسته است که احزاب و گرایشهای موجود ضمن در میان گذاشتن تجارب و تئوریهای آموخته شده از جنبشهای پیشین، به نقد سازنده و بیپرده بپردازند تا در پاکسازی مسیر انقلابی نقشی سازنده ایفا کنند. بدین سبب نیروهای انقلابی قادر خواهند بود عناصر پیشرو و فعال در میدان مبارزه که پتانسیل رهبری را هم دارند شناسایی کرده و قدمهای اولیه در راستای تشکیل حزب پیشتاز انقلابی برداشته شود. گرایش مارکسیستهای انقلابی ایران با هر آنچه در توان داشته حمایت خود را از جنبش انقلابی موجود اعلام نموده و از کارگران شریف ایران درخواست راه اندازی اعتصابات گسترده عمومی داشته است. با این حال نمیبایست فراموش کنیم که جنبش انقلابی ایران در میدان جنگ حضور دارد و چنانچه اشاره شد نمیتوان بی مهابا و بدون احتیاط یک مسیر خطی و مستقیم را در پیش گرفت و از پیروزی نهایی اطمینان حاصل کرد؛ بلکه لازم است به توجه به تناسب قوا و تحلیل شرایط مشخص تاکتیک حرکت رو به جلو و یا عقب نشینی موقت اتخاذ کرد تا نیروهای انقلابی هم قادر به حفاظت از جان خود بوده و هم قادر به شناسای عناصر پیشرو و آگاه. حزب پیشتاز انقلابی با برخورداری از شرایط ، امکانات و همراهی تودههای عظیم مردمی و همچنین فراخوان به اعتصابات عمومی قادر خواهد بود تهاجم همه جانبه و بدون وقفه تا لحظه پیروزی را آغاز کند. در بدبینانه ترین حالت، اگر جنبش عظیم انقلابی قادر به سرنگونی دولت جبار وقت نگردد، آن حزب پیشتاز میتواند همچنان نیروهای انقلابی را به شکلی متحد و سازماندهی شده حفظ کرده و از ناامیدی و احساس یأس در بین انقلابیون جلوگیری نماید تا ضمن کسب تجربه از جنبش امروز در زمانی دیگر انقلاب از سر گرفته شود.
در حال حاضر مهمترین وظیفه نیروهای انقلابی ایجاد و تشکیل حزب سراسری و همچنین فراخوان به اعتصابات گسترده عمومی تلقی میشود. فساد، تزلزل و بحران سراسر وجود نظام حاکم را فرا گرفته و سرنوشتی جز سقوط و سرنگونی نخواهد داشت. خبر خیزشهای عظیم تودهای و اعتصابات سراسری همه روزه لرزه بر اندازم جلادان دولت اسلامی انداخته و نوید آزادی و رفع هر گونه تبعیض جنسیتی و طبقاتی به گوش میرسد. نیروهای اردوگاه کار و کارگران شریف ایران وطیفهای خطیر و سنگین به عهده دارند تا به طرح شعار «همه قدرت به دست شوراها» و با استقرار سوسیالیسم آینده تابناک و افقی روشن در تاریخ مبارزاتی کشور رقم زنند.
سخنرانی مازیار رازی در کلاب هاوس
ویرایش: امیر حسین حدادی
مازیار رازی
https://linktr.ee/mazraz
۱۰ آذر ۱۴۰۱