از جزوه لنینیسم هم استراتژی و هم تاکتیک / مازیار رازی
در مورد تاکتیک های حوزهٔ سازماندهی
مارکسیسم یا سکتاریسم؟
بخش ۳ (پایانی)
ادامه از بخش دوم
آیا می توان تنها با پذیرش «تئوری لنینی حزب» و رد تاکتیک ها ی لنین در مورد شیوه برخورد به فرقه گرایی و فرصت طلبی خود را «لنینیست» دانست؟
خیر! کسی نمی تواند «لنینیست» باشد اگر فقط نکات استراتژیک لنین را قبول داشته باشد. فردی نمی تواند دراستراتژی لنینیست باشد اما در تاکتیک آنارشیست! زیرا تمامی استراتژی حزب لنینی را تاکتیک های او علیه فرصت طلبان و علیه فرقه گرایان دوران خود شکل داد. بدون بکاری گیری این تاکتیک ها هرگز استراتژی حزب لنینی توفیق نمی یافت (یعنی پیروزی انقلاب سوسیالیستی در روسیه تضمین نمی شد). پذیرش این دو با هم (یعنی هم استراژی و هم تاکتیک های سازماندهی) بیان کننده «لنینیسم» است.
این اقدامات تاکتیکی از ۱۹۰۳ توسط لنین اجرا شد. در ابتدا، مبارزه با فرصت طلبی منشویک ها صورت گرفت (تاکتیک ها تعرضی) و در دوره بعد مبارزه با فرقه گرایی در درون حزب (تاکتیک های مصالحه و سازش با همان منشویک ها و احزاب بورژوا). این نکات را خود لنین به روشنی بیان می کند. او معتقد است تنها با خنثی سازی فرقه گرایان و انزوای آنها تا سرحد اخراج آنها از حزب بلشویک بود که مصالحه هایی برای کسب اعتبار و جلب اکثریت کارگران در راستای تدارک انقلاب سوسیالیستی هموار شد.
لنین می نویسد:
«….احزاب انقلابی باید معلومات خود را تکمیل کنند. آن ها طرز تعرض را آموختند. حالا می بایست بدین نکته پی ببرند که این علم باید با علم دیگری تکمیل گردد و آن این که چگونه باید صحیح تر عقب نشینی کرد. می بایست بدین نکته پی برده شود. و طبقه ی انقلابی با تجربه تلخ خود بدین نکته پی می برد- که بدون آموختن شیوه تعرض صحیح و عقب نشینی صحیح نمی توان پیروز گردید…علت این که بلشویک ها بدین نتیجه نائل آمدند فقط آن بود که انقلابیون عبارت پردازی را که نمی خواستند به این نکته پی ببرند که باید عقب نشینی کرد،و باید طرز عقب نشینی را بلد بود و باید حتماً شیوه کارعلنی در ارتجاعی ترین پارلمان ها، در ارتجاعی ترین سازمان های اتحادیه ای کئوپراتیوی، سازمان های بیمه و غیره آموخت، بی رحمانه افشا و اخراج کردند…»
لنین هموازه تاکید کرد استفاده از تاکتیک سازش و عقب نشینی و مصالحه حتی با احزاب بورژوا بود که منجر به پیروزی انقلاب سوسیالیستی در روسیه شد. او کسانی که در هر مورد با مشاهده مشکلات سیاسی «امتناع» را پیشه می گیرند به تمسخر می کشاند و سیاست آنها را «کودکانه » توصیف می کند.
«مردود اعلام کردن سازش ها به مثابه یک «اصل»، یا رد کردن جایز شمردن سازش ها به طور کلی، به هر شکل آن، یک برخورد کودکانه است. یک رهبر سیاسی که میل دارد تا برای پرولتاریای انقلابی مفید واقع شود، باید وجه تمایزی میان موارد مشخص سازش های نابخشودنی و سازش هایی که بیان فرصت طلبی و خیانت است، قایل شود».
«…باید متذکر شویم که پیروزی بلشویک ها بر منشویک ها نه تنها در دوران قبل از انقلاب اکتبر سال ۱۹۱۷ بلکه پس از این انقلاب نیز مستلزم آن بود که تاکتیک مانور، سازشکاری و مصالحه به کار برده شود….»
لنین تاکید می کند این شیوه سازش و مصالحه با مخالفین از جمله احزاب بورژوا حتی پس از انقلاب اکتبر و تسخیر قدرت پرولتاریا نیز ادامه یافت. او امتناع کردن از اتحاد با سایرین را مضحک قلمداد می کند.
«….سراپای تاریخ بلشویزم، خواه قبل و خواه بعد از انقلاب اکتبر، سرشار از موارد سازشکاری و مصالحه با احزاب دیگر و از آن جمله با احزاب بورژوائی است! …از پیش امتناع ورزیدن از مانور و استفاده از تضاد منافع (ولو تضاد موقتی) بین دشمنان و امتناع از سازش کاری و مصالحه با متفقین احتمالی (ولو موقتی، ناپایدار، متزلزل و مشروط)…{ا این امتناع ورزی ها}، بی اندازه مضحک نیست؟ آیا این شبیه نیست به این که ما به هنگام صعود از کوه دشواری که تا کنون اکتشاف نشده و پای کسی بدانجا نرسیده است از پیش امتناع ورزیم از این که گاهی با پیچ و خم بالا برویم، گاه به عقب باز گردیم و از سمت انتخاب شده صرف نظر کنیم و سمت های گوناگونی را آزمایش نمائیم؟…»
لنین ادامه می دهد:
«….لزوم توسل به مانور و سازش کاری و مصالحهبا گروه های گوناگون پرولترها و احزاب گوناگون کارگران و صاحب کاران خرده پا،و آن هم لزوم بی چون و چرای این عمل برای پیشاهنگ پرولتاریا، برای بخش آگاه آن، یعنی برای حزب کمونیست از ضرورت مطلقی برخوردار است. ..»
لنین در مورد کسانی که مصالحه یا سازش را رد می کنند و تصور می کنند مبارزه با بورژوازی به مفهوم عدم مصالحه و سازش و عقب نشینی است، و یا فکر می کنند مصالحه با جریانات اپوزیسیون بورژوا یک «گناه کبیره» است را مردود اعلام می کند. لنین این فرقه گرایان پا در هوا را به باد تمسخر می گیرد. او نشان می دهد که با حفظ اصول می توان مصالحه کرد و طرف مقابل را از لحاظ سیاسی خلع سلاح کرد. او مصالحه تاکتیکی را از مصالحه استراتژیک جدا می کند و تفاوت این دو را توضیح می دهد.
«مصالحه را «از نظر اصولی» نفی کردن و هیچ گونه مصالحه ای را به طور کلی جایز نشمردن آن چنان عمل کودکانه ایست که حتی مشکل است آن را جدی تلقی کرد . سیاستمداری که می خواهد برای پرولتاریای انقلابی مفید باشد باید بتوانند موارد مشخصاین قبیل مصالحه ای را که جایز نیستند و اپورتونیزم و خیانترا منعکس می سازند تمیز دهد»
لنین ادامه می دهد:
«…مصالحه داریم تا مصالحه. باید توانست اوضاع و شرایط مشخص را در مورد هر مصالحه یا هر یک از انواع مصالحه ها مورد تحلیل قرار داد. باید یاد گرفت بین شخصی که به راهزنان پول و اسلحه داده است تا از میزان شرّ آنان بکاهد و امر دستگیری و تیرباران آن ها را تسهیل نماید و شخصی که به راهزنان پول و اسلحه می دهد تا در غنائم راهزنانه شریک گردد، فرق گذاشت. این یک مثال ساده ی کودکانه است و حال آن که در سیاست کار همیشه به این آسانی نیست. ولی کسی که بخواهد برای کارگران نسخه ای از خود اختراع کند که برای کلیه موارد زندگی تصمیمات قبلاً حاضر و آماده ای را در بر داشته باشد یا تضمین دهد که در سیاست پرولتاریای انقلابی هیچ گونه دشواری و وضع پیچیده ای پیش نیاید، وی را باید صاف و ساده شارلاتان نامید….»
«اتحاد عمل» زمانی موجه است که طرف مقابل دارای پایه توده ای و یا حداقل اعتبار میان کارگران داشته باشد.
خیر! چنین فرضی نادرست است. اتحاد عمل می تواند حتی میان دو نفر هم صورت گیرد. در ایجاد یک اتحاد عمل ملاک نه تعداد افراد شرکت کننده و نه پایه طبقاتی آن است. اقدام مشترک یک کمونیست در خارج از کشور با یک لیبرال دمکرات در خارج از کشور کماکان یک اتحاد عمل است. زیرا این اتحاد هم همان مضمونی را دارا است که یک جبهه واحد کارگری و یا یک جبهه ضد امپریالیستی چند صدهزار نفره داراست. روش و شیوه کار یکی است: «وحدت در عمل با مخالفان سیاسی، آزادی مباحثات و نقد به آنها» .
لنین پیروزی بر دشمنان سیاسی را مستلزم استفاده از هر روزنه ای با هر درجه از اتحاد با هر گرایشی حتی «غیر قابل اعتماد» جایز می دانست. او بر این اعتقاد است که هر کس این موضوع را درک نکند «هیچ چیز از مارکسیسم و سوسیالیسم علمی» درک نکرده است:
«….پیروزی بر دشمن …فقط در صورتی ممکن است که …از هر شکافیدر بین دشمنان هر قدر هم که کوچکباشد و از هرگونه تضاد منافع بین بورژوازی کشورهای مختلف و بین گروه ها و انواع مختلف بورژوازی در داخل هر یک از کشورها و نیز از هر امکانی هر قدر هم که کوچک باشدبرای به دست آوردن متفق توده ای، حتی متفق موقت، مردد، ناپایدار، غیر قابل اعتماد و مشروط حتماً و با نهایت دقت و مواظبت و احتیاط ماهرانه استفاده شود. کسی که این مطلب را نفهمیده باشد هیچ چیز از مارکسیسم و به طور کلی از سوسیالیسم علمی معاصر نفهمیده است….»
لنین در پاسخ به فرقه گرایان این موضوع را به روشنی بیان می کند که چنین اقداماتی حتی زمانی که خودش همراه با چند نفر بود با مخالفان سیاسی با محفوظ داشتن حق انتقاد شکل گرفت:
«…سوسیال دموکرات های انقلابی روس قبل از سقوط تزاریزم بارها از خدمات لیبرال های بورژوا استفاده کرده اند،یعنی با آن ها مصالحه های عملی زیادی نموده اند و در سال های ۱۹۰۱- ۱۹۰۲، قبل از این که هنوز بلشویزم پدید آید، هیئت تحریریه ی قدیمی «ایسکرا» (اعضاء این هیئت تحریریه عبارت بودند. از پلخانف، اکسلرود، زاسولیچ، مارتف پوترسف و من)..با استرووه رهبر سیاسی لیبرالیسم بورژوازی رسماً عقد اتحاد سیاسی بست، …و در عین حال توانست مبارزه ی مسلکی و سیاسی خود را بر ضد لیبرالیسم بورژوازی و کوچک ترین تجلیات نفوذ آن در داخل جنبش کارگری بدون وقفه و به شیوه ای کاملاً بی امان ادامه دهد. بلشویک ها پیوسته همین سیاست را ادامه می دادند..»
لنین در ادامه اشکال مختلف اتحاد عمل های با جریان های غیر کارگری و غیر کمونیستی توضیح می دهد:
«…از سال ۱۹۰۵ آن ها به طور سیستماتیک از اتحاد طبقه ی کارگر با دهقانان در مقابل بورژوازی لیبرال و تزاریزم دفاع می کردند ولی در عین حال هیچ گاه از پشتیبانی از بورژوازی علیه تزاریسم ابا نداشتند و مبارزه ی مسلکی و سیاسی به کلی آشتی ناپذیر خود را علیه حزب بورژوا- انقلابی دهقانان، یعنی سوسیالیست رولوسیونرها، قطع نمی کردند و آن ها را به عنوان دموکرات های خرده بورژوائی، که کاذبانه خود را در اعداد سوسیالیست ها قلمداد می کردند، رسوا می ساختند. در سال ۱۹۰۷ بلشویک ها برای مدت کوتاهی در دوران انتخابات دوما با «سوسیال رولوسیونرها» وارد یک ائتلاف سیاسی رسمی شدند. از سال ۱۹۰۳ تا ۱۹۱۲ پیش می آمد که ما با منشویک ها طی چند سال متوالی رسماً در یک حزب واحد سوسیال دموکرات کار می کردیم ولی هیچ گاه مبارزه ی مسلکی و سیاسی خود را علیه آن ها که اپورتونیست و ناقل نفوذ بورژوازی در داخل پرولتاریا بودند، قطع نمی کردیم. در دوران جنگ، ما با «کائوتسکیست ها» با منشویک های چپ (مارتف) و با بخشی از «سوسیال رولوسیونرها» (چرنف، ناتانسون) تا اندازه ای مصالحه نمودیم و در سیمروالد و کینتال با آن ها در یک جا نشستیم و بیانیه های مشترک منتشر ساختیم ولی هیچ گاه مبارزه ی مسلکی و سیاسی خود را با «کائوتسکیست ها» مارتف و چرنف قطع نکردیم و آن را تضعیف ننمودیم ..در همان لحظه ی انقلاب اکتبر ما با دهقانان خرده بورژوا وارد یک ائتلاف سیاسی غیررسمی ولی بسیار مهم (و بسیار توفیق آمیز) شدیم و برنامه ارضی اس ارها را تماماً و بدون کوچک ترین تغییری پذیرفتیم یعنی به مصالحه مسلم حاضر شدیم تا به دهقانان ثابت نمائیم که ما نمی خواهیم بر آن ها فرماندهی کنیم بلکه خواهان سازش با آن ها هستیم. در عین حال ما به «اس ارهای چپ» پیشنهاد ائتلاف سیاسی رسمی با شرکت در دولت نمودیم ( وبه زودی آن را عملی ساختیم). ولی آن ها پس از انعقاد صلح برست این ائتلاف را بر هم زدند و سپس در ژوئیه سال ۱۹۱۸ کار را به عصیان مسلحانه و بعدها به مبارزه ی مسلحانه علیه ما کشاندند…»
با تشکیل اتحاد ها با غیر کمونیست ها امکان دارد مارکسیست های انقلابی دچار خطا و یا مورد سوء استفاده قرار گیرند. برای اینکه دچار خطا نشده و یا حربه ای به دست دشمنان سیاسی برای انتقاد به ما داده نشود، آیا بهتر نیست از اتحاد امتناع شود؟
خیر! این روش درستی نیست. مارکسیست ها نمی توانند سیاست ها و تاکتیک های خود را بر اساس این ملاحظات کنار بگذارند. دشمنان خرده بورژوا مارکسیست ها به هر عمل مارکسیست ها با هدف تخریب ، ایراد می گیرند. لنین به این برخوردهای محافظه کارانه چنین پاسخ می دهد:
«…آن چه که در مورد افراد صدق می کند، با تغییرات لازمه، در مورد سیاست و احزاب نیز صادق است. عاقل آن کسی نیست که اشتباه نمی کند. چنین کسانی یافت نمی شوند و ممکن نیست یافت شوند. عاقل کسی است که اشتباهاتی را که چندان مهم نیست مرتکب می شود و می تواند آن ها را به آسانی و به سرعت رفع نماید…»
لنین در مقابل فرقه گرایانی که با «ترس پراکنی» مبلغ امتناع از اتحاد عمل ها با مخالفان سیاسی می شوند، چنین می نویسد:
«کسی که بخواهد …تضمین دهد که در سیاست پرولتاریای انقلابی هیچ گونه دشواری و وضع پیچیده ای پیش نیاید، وی را باید صاف و ساده شارلاتان نامید».
اتحاد عمل ها با گرایش مردد و رفرمیست به نفع آنها تمام شده و ما از این اتحاد فایده ای نخواهیم برد. افراد بی اعتبار بورژوا و خرده بورژوا از اعتبار ما کمونیست ها استفاده خواهند کرد. در نتیجه امتناع از شرکت در اتحاد عمل جایز است.
این استدلال های فرقه گرایانه به هیچ وجه درست نیست و ناشی از بد فهمی تاکتیک های انقلابی است. لنین در مورد این استدلال های چپ روانه بر این اعتقاد است که اتحاد عمل ها برعکس به نفع مارکسیست ها تمام می شود:
«…..دموکرات های خرده بورژوا (و از آن جمله منشویک ها) ناگزیر بین بورژوازی و پرولتاریا، بین دموکراسی بورژوائی و نظام شوروی، بین رفرمیزم و انقلابی گری بین کارگر دوستی و ترس از دیکتاتوری پرولتری و غیره مرددند. تاکتیک صحیح کمونیست ها باید این باشد که از این تردیدها استفاده نمایند و ابداً نسبت به آن بی اعتناء نباشند؛ این استفاده مستلزم آنست که نسبت به عناصری که به سوی پرولتاریا روی آور می گردند در آن زمان و در آن حدودی که به سوی وی روی آور می گردند گذشت هائی بشود و در عین حال علیه کسانی که به سوی بورژوازی روی آور می گردند مبارزه شود. نتیجه ی به کار بستن این تاکتیک صحیح این شد که منشویزم بیش از پیش در کشور ما متلاشی گردید و متلاشی می گردد و پیشوایانی را که خط مشی اپورتونیستی خود را ادامه می دهند مصرانه مجزا و منفرد می سازد و بهترین کارگران و بهترین عناصر را از اردوگاه دموکراسی خرده بورژوائی به اردوگاه ما می کشاند….»
مازیار رازی
۱۰ آبان ۱۳۹۷